اخبار اخبار فرهنگی

یادی ازیک شهید محور مقاومت؛سردار شهید حسین همدانی

تبلیغات بنری


به گزارش کارشناس اقتصادی ایران، حسین همدانی متولد سال 1329 در همدان پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مقابله با ضدانقلاب به کردستان رفت. با تشکیل تیپ محمد رسول الله(ص) به همراه حاج احمد میتوسلیان و محمد ابراهیم همت در عملیات فتح المبین شرکت کرد و سپس رهبری تیپ انصارالحسین(ع) را بر عهده گرفت.

فرماندهی لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، معاونت راهبردی مرکزی سپاه، مشاور عالی فرمانده سپاه و جانشینی نیروی مقاومت بسیج از جمله مسئولیت های بعدی وی است. از سال 1390 به عنوان مستشار نظامی در دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام و سازماندهی نیروهای نظامی و مردمی آن کشور به سوریه رفت.

این سرکرده بعدازظهر 16 مهرماه 1394 طی عملیات شناسایی منطقه ای در استان حلب توسط تروریست های داعش به شهادت رسید.

اسرادار فتح الله جعفری، افسر مسئول یگان زرهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دفاع مقدس به یادگاری می پردازد.صبح روز سه شنبه 27 اسفند به دوکوهی رفتم، ساختمانی بدون در و پنجره، جایی که خودروهای زرهی احمد میتوسلیان و مقر فرماندهی او و ابراهیم حمایت در مقابل یک ساختمان یک طبقه با مخزن آب ایستاده بودند روبروی آن در ضلع جنوب شرقی دوکوهی.

حاج حامت تسبیح در دست داشت و ذکر می گفت. او با مدیریت قوی و روحیه جهادی خود توانست در مدت کوتاهی ستاد و گردان های تیپ را فعال کند. حاج احمد با سر پایین اقلام لازم را خواست.

قرار شد برای بحث و توجیه منطقه عملیاتی و محورهایی که زره باید در آن جاسازی شود به منطقه برویم. به حاج احمد گفتم نیازی به آوردن ماشین نیست. ایستگاه خود را از دوکوهی به سمت سیپتون هیلز، قرارگاه تاکتیکی تیپ 27 محمد رسول الله حرکت دادیم.

از دوکوهی تا پل نادری جاده آسفالت شده است. احمد از نیروهای مداخله ای می گفت که از شهرهای مختلف آمده بودند. گفتم: این نیروهای داوطلب وفادارند. آنها می توانند نقش موثری در آزادسازی مناطق اشغالی داشته باشند.

به پل نادری رسیدیم. پس از ارائه برگه تردد به نگهبان از کنار آن گذشتیم و در سمت راست جاده خاکی وسیعی از تپه های غرب کرخه گذشتیم. بخشی از جاده زیر آتش دشمن بود. به سنگر سپتون که رسیدیم از چشم دشمن خارج شدیم.

در آن مسیر باریک، ما بحث کردیم که نیروهای زرهی کجا وارد درگیری می شوند و چگونه تانک ها و نفربرها در زمان و زمان شروع درگیری وارد عمل می شوند. تصمیم گرفته شد که راهروها به عرض تانک ها باز شود. احمد میتوسلیان می خواست بداند تانک می تواند در چه شیبی حرکت کند و تا چه حد می تواند مانور دهد. در قسمت شرقی دره ها و دامنه ها استحکاماتی داشتند.

از ماشین پیاده شدیم. محسن وزوایی; فرمانده گردان، حبیب بن مظاهر، نیروهای خود را در سمت راست تپه واقع در شمال شرقی ستاد تیپ آموزش می داد. محسن اسلحه کلاش را روی دوشش انداخته بود و نیروهایش را به بالای تپه هدایت می کرد. او فرماندهی گروهی از جوانان 17 ساله را که به آرامی از تپه بالا می رفتند، ایستاده بود. حسین حمدانی جلوی درب زیرزمین عملیات را زیر نظر داشت. با حاج احمد نزد ایشان رفتیم. وقتی سلام و خوش آمد گفتیم احمد متوسلیان گفت: این چه آموزشی است؟ چرا اینقدر کند است؟ اینجوری میخوای کار کنی!؟ پاسخ داد: من اینطور می دانم. من هم کار می کنم. چه اشکالی دارد!؟

حاج احمد ناراحت شد و گفت: نیروها باید آموزش ببینند. آنها باید به سرعت از تپه ها بالا بروند. این آموزش هم با ناراحتی گفت: من گردانم را اینگونه اداره می کنم! حاج احمد عصبانی شد و اسلحه اش را بیرون کشید و گفت: دستگیرش کن… اسلحه را بده و برو! محسن فضاوی کوتاه نیامد. گفت: گردانم را اینگونه آماده می کنم! همه ما با تعجب این گفتگو را تماشا کردیم!

حسین الحمدانی که جلوی سنگر عملیات ایستاده بود آمد و دخالت کرد. همانطور که به او گفتیم، این گونه برخورد با فرمانده گردان در حضور نیروهایش جایز نیست. از حاج احمد خواستیم به مرکز فرماندهی برود اما حاج احمد همچنان ناراحت بود. اخمش با هم بود. با اینکه سعی می کرد باحال به نظر برسد. به هر حال با حاج احمد به مرکز فرماندهی رفتیم و محسن فضاوی کارش را ادامه داد.»

با شروع بحران سوریه و درخواست کمک دولت این کشور از ایران و با توجه به تجربیات و شایستگی های سردار همدانی، وی برای اعزام به جبهه سوریه انتخاب شد. وی حضور خود در جبهه سوریه را اینگونه توصیف می کند: «در تاریخ 22 آذر 1389 به این کشور (سوریه) اعزام شدم ما در حال توسعه ارتش محمد رسول الله (ص) بودیم گزارشی از وضعیت سپاه پاسداران در تهران، به ایشان گفتند: به سوریه می روی؟

خب خیلی ها می خواستند بروند سوریه، من ایستادم و گفتم: چرا بروم؟ در چه مقامی بروم او گفت: ارتش سوریه و رژیم درخواست کمک کرده اند. سردار قاسم سلیمانی هم گفت شما برای این کار مناسب هستید.

از آنجایی که انگیزه زیادی برای حضور در سوریه و دفاع از حرم عمه سادات و حضرت رقیه (سلام الله علیها) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. من اصلاً نگفتم، فکر می کنم بعداً جواب بدهم، بلافاصله جواب مثبت دادم و به سردار سلیمانی هم زنگ زدند و گفتند فلانی موافق است.»

سردار حمدانی در ادامه حضور خود در سوریه موفق می شود با ارائه همان الگویی که در ایران ابداع شد و در لحظات حساس و حساس به نجات کشور آمد که همان بسیج مردمی علیه تروریست های تکفیری است، سازمان دفاع ملی را در سوریه راه اندازی کند. صهیونیست ها به دلیل حضور این نیروها.

تبلیغات بنری