کیمیایی هنوز کات نداده است
به گزارش سایت توژال، نمایشگاه نقاشی در روزهای اخیر برپا شد مسعود شیمیدان است کارگردان سینمای ایران که با عنوان «جسمهای زنده» شناخته میشود در گالری سوم ایستاده است. نمایشگاهی که تنوع این هنرمند را تایید می کند.
آثار هنرمند بازتابی از دنیای زیسته اوست. با چنین بیانی می توان همه آثار هنرمند را پیوستاری دانست که در موقعیت های مختلف نقش آفرینی می کند و جهان می آفریند؛ اگر این دنیا مبتنی بر خودآگاهی بود، گذر زمان آن را نمی لرزاند.
کیمیایی در طول پنج دهه حضور خود در سینما در زمینه های مختلف هنری و ادبی تجربه کرده است. نگارش رمان «جسدهای شیشهای» و مجموعه شعر «تحرک ذهن» و نمایشگاه نقاشی «جسدهای زنده» از جمله فعالیتهای این هنرمند است. عناوین این آثار همچون نخ تسبیح تداوم تجربیات او در مدیوم سینما، ادبیات و هنرهای تجسمی را نشان می دهد.
دنیای آثار شیمی اگرچه از نظر فرم از یکدیگر دور است، اما از این جهت به بازتولید سینما بر اساس اسطوره آن می انجامد. همچنین برای خواندن نقاشی های شیمی باید دنیای هنرمند را کشف کنید.
سینمای کیمیا حاصل شرایط اجتماعی و سیاسی هنرمندی است که اسطوره ها را به زمانه خود می آورد.
در دوره ای که «عنصر رهایی بخش» جهان را متحد کرد، اسطوره ها کارکرد سیاسی و اجتماعی داشتند که مهم ترین آن «قهرمان» بود که در آثار کیمیاگری نقش برجسته ای داشت. با این حال، ظهور مدرنیته با قهرمان اصلی در تعارض است و منافع جمعی تابع منافع فردی است. عقلانیت جای خود را به آرمان گرایی می دهد و روایت های بزرگ جای خود را به روایت. اما کیمیایی همچنان به دنبال قهرمان های روزمره است. با این حال، قهرمان مدرن دیگر یک قهرمان نیست.
اگر تجربه را مولد خلاقیت آثار هنرمند بدانیم، روح زمان را میتوان از لایههای آثار هنرمند احضار کرد. بنابراین، با حرکت در بین نقاشی ها، ردپای فیلم های او دیده می شود و شخصیت های او هنوز زنده و پویا هستند. انگار کیمیایی هنوز سزار و داش آکل و رضا موتوری را در ذهنش کات نکرده است.
قهرمانانی که حاضرند برای شرافت و عدالت بمیرند. قهرمانانی که محافظه کار نیستند، قانون تعریف نمی کنند و برای رسیدن به عدالت دست به هر کاری می زنند.
گرچه نقاشی های کیمیاگری از ذهنیت هنرمند بر روی بوم ظاهر می شوند، اما از دل جامعه بیرون می آیند و ارتباط معناداری با جامعه دارند، نه به این معنا که خروجی نشان دهنده وضعیت جامعه است، بلکه به این معناست که راوی جهان بدون آن است. آرمان ها محافظه کار است و امروز شکلی ندارد.
در مقایسه با سینما، نقاشی هنری مربوط به یک فرد است. این به عوامل بستگی ندارد و محدودیت های فنی کار را غیرممکن نمی کند. نقاشی امکانی است که در آن کیمیایی می تواند پرواز کند و هر چه در ذهنش است را روی بوم نقاشی خود دعوت کند. کیمیایی اصراری ندارد محیط اطرافش را به شکل طبیعی بازنمایی کند. تابلوی طراحی مکانی برای به تصویر کشیدن رویاهای کیمیاگری است که بین انتزاع و واقعیت حرکت می کنند.
قاب نقاشی های شیمی در امتداد قاب سینما قرار گرفته است و به همین دلیل نمادهای نقاشی شیمی را می توان تفسیری دوباره از سینمای این هنرمند دانست با این تفاوت که نقاشی های شیمی زمین را رها کرده و وفاداری خود را به واقعیت از دست می دهند. آثار او از دل اسطوره ها، در فضای بین تخیل و واقعیت بیرون می آیند و حکایت از ابدیت و بی مکان بودن دارند.
نقاشی های شیمیایی قصه گو هستند. برخی از داستان ها ریشه در کهن الگوها دارند. او با نمادها داستان می گوید. او می گوید «یکی بود» پس مخاطب یاد «کسی نبود» می افتد و داستان را تمام می کند.
او با گفتن «شاید نقاش نباشم اما نقاشی میکشم» بر ضرورت خلاقیت هنری مستمر تأکید میکند، زیرا معتقد است هنرها از یکدیگر جدا نیستند، بلکه همسایه هستند.
نمایشگاه جدیدترین نقاشی های مسعود کیمیایی که در ادامه شعر، فیلم و داستان اوست از 18 تا 30 آذرماه در گالری سوم ادامه دارد.