اخبار اخبار فرهنگی

کوثر مهر و محبتی که حانیه شد

تبلیغات بنری


مدتهاست که انسان فریب دسیسه های جهل و شیطان و غرور را خورده و به دلیل ترکیب ظلم و جهل دائماً سرگردان و پریشان شده و سراسر وجودش آکنده از نفرت و ترس است. .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن زمان و اهل آن را چنین بیان می کند: قامت علی سنابخا. آنها گم شده، گیج، نادان و شیفته هستند. و بار دیگر – در انتظار نزاع بیشتر – روی سرش می ایستد. در این وسوسه، گیج، گیج، جاهل و در معرض حیله و وسوسه است. در چنین تاریکی کامل، خداوند سرای را مملو از عشق پدر و دختری کرد که تمام تار و پود آن را با احساسات، آرامش و عشق آراسته بود.

به حدی که همه چشم ها و چشم ها از ظاهر آن و زیبایی مناظر باشکوه این عطر شگفت زده می شود. مرد بزرگی که وجودش سرشار از احساسات و عشق خالص است، دخترش را از بدو تولد تا آخرین لحظات زندگی غرق در عشق و محبت او می کند.

پدری که هر روز صبح و عصر با دید تار و دردناکش شادی در چهره دارد و آغوشش باز است! دختر هر روز چشمانش را به روی لبخند پدرش باز می کند، لب هایش را برای بوسیدن آن صورت مهتابی باز می کند و تمام وجودش در آغوش پدرش شکوفا می شود! تمام بخش های زندگی اش در دریای عشقش غرق می شود و شادی و خوشی همنشین او می شود.

شکوه این نمایش ناب عشق و مهربانی زمانی به اوج خود می رسد که پدر او را “مامان” صدا می کند و او با تمام شوق تمام بال های عشق خود را به پدر می گشاید و تمام هنر خود را به کار می گیرد تا عشق معصومانه خود را به پدر تجسم بخشد. آن را ایجاد کنید. لبخند میزنم

عظمت عشق و محبت دخترش در تمام لحظات سخت و تلخ مأموریت پدر، به گونه ای که آن بانوی بزرگ و بی بدیل خدیجه کوپری، همچون مادرش، غم و اندوه او را از بین می برد! به همین دلیل است که پدر او را مادر خود می نامد، زیرا دامن مهربان و لطیف او شبیه مهر مادری داغدار است.

حتی در اوج ناراحتی که چشمانش به چهره رنجورش باز شد و حضورش را احساس کرد، شادی بر اندوهش غلبه کرد و لبخندش را به او هدیه کرد.

همان گونه که فرمودند، هنگامی که خداوند متعال فرمود: «همانا جهنم به وعده آنان هفت در دارد که در هر کدام یک قسمت است». جهنم برای همه وعده داده است و مردم از هر دری وارد می شوند بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل می شود و بسیار گریه می کند. همه یارانش گریه کردند و کسی نتوانست با او صحبت کند. یاران پیغمبر می دانستند که پیامبر هرگاه دخترش فاطمه را می دید خوشحال می شد. از این رو سلمان فارسی که از حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نگران بود به خانه فاطمه رفت تا او را نزد پدرش بیاورد و در حال و احوال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دگرگون شود.

عشق و محبت الکوثر هانیه شد
حجت الاسلام حمید احمدی; محقق دینی

هنگامی که سلمان وارد خانه فاطمه سلام الله علیها شد، حضرت را دید که مشغول آسیاب جو است و با این آیه با خود گفت: «و ما یقیناً الصالحات و جاودان». سلمان بر پیامبر سلام کرد و گریه و اندوه رسول خدا را بر آن بانو توضیح داد. با شنیدن این خبر، الزهرا رضی الله عنه برخاست و خیمه اش را که چند وصله داشت، برپا کرد تا نزد پدر برود.

سلمان چون چنین زندگی و این لباس را دید، گریه کرد و گفت: چه سخت و طاقت فرسا است که دختران بزرگان و پادشاهان، لباس های فاخر و گران قیمت بپوشند و در عیش و نوش و آسایش زندگی کنند، در حالی که دختر رسول خدا، درود خدا بر او لباس پشمینه و پادشاهان. شال تکه تکه ای که می تواند تمام سختی ها و نقص ها را تحمل کند.

حضرت با سلمان رفت تا به حضور پیامبر رسیدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی او را دید، گریه نکرد و آرامش یافت و شروع به ابراز محبت به دخترش کرد.

پس از سلام و درود بر حضرت زهرا(س) طبق معمول با عشق و علاقه گفت: ای پدر! دخترت فدای تو، چرا گریه می کردی؟ (بحار الانوار، ج 43، ص 78) حضور او در ساحل حبیب الله سرشار از عشق و محبت خالص است و منبع بی نظیری از مهر و عطوفت می شود و صحنه های بی نظیری را برای تأمل همگان پدید می آورد و همه چیز است. تنش عشق پدر و دخترش در این دنیا در حالی که او نشسته است و حیرت اهل عرش و زمین از دیدن این فوران مهر پاک! تا آن روز هیچ کس منظره زیبای پدری را که دست دخترش را در حضور دیگران می بوسد، ندیده، نشنیده یا ندیده بود.

نه تنها در جاهلیت و بربریت حجاز در آن زمان، بلکه در هیچ جای دنیا، هیچکس چنین عشق و محبت پاک و زلالی را نچشیده بود و نفهمیده بود! چنین منظره ای تا به حال دیده نشده بود و هیچ ظاهری نداشت!

وقتی تمام محبت پدرش را دریافت کرد، سرشار از عشق و محبت فراوان شد و همه را به دیگران بخشید. او به همسر و فرزندانش نهایت عشق را دارد! او زندگی خود را بر عشق بنا می کند و ارکان زندگی خود را با عشق بنا می کند تا مرکز خانه مملو از شفقت و مهربانی و عشق شود و جامعه ای می سازد که در آن عشق جاری شود و مردم در پناهی خوب و معقول از امنیت برخوردار شوند. . زندگی

او را دوست داشتند و دوست داشتند و نامش «هانیه» بود! هانیه یعنی زنی مهربان و مهربون که با شوهر و بچه هایش رفتار می کند و تماماً هانیه و هانیه علی و امیرمؤمنان و حسنین و دخترانش است! و همه دخترای اون زمان دیروز و امروز! آن زن را حبیبه نامیدند که به معنای محبوب پدر و محبوب رسول خداست! و محبوب و محبوب فرزندانش و خاندان پاکش! این محبت و محبت در خانه و خانواده و اهل اسلام به فرزندان پاک و خاندان پیامبر و ائمه اطهار محمد(ص) سپرده شد و آن را از مادر خود آموختند وجود، این محبت و محبت را شامل می شد و جاری می کرد، پس حجت و حجت بود بر همه حجت های الهی و حاملان راه و ائمه هدایت و مهر وجودش در خاندان نوری بود. از خاندان امامت.

پس هر که به محبت خود و فرزندانش پایبند باشد از جهل نجات یافته و رهایی می یابد و وارد وادی نور می شود و طعم لذیذ دین و ایمان را می چشد. «خدایا صلی الله علیه و آله و سلم نمازت را در جاهایت زیاد کن و آبروی تو برای تو و خانه هایت برای تو و برکاتت برای من است». درود بر تو و ما را از محبت و فضل و احسان و رحمت و مغفرت تو برخورداریم. خدایا به او نعمتی عطا فرما که بر مقامش نزد تو، و عزتش نزد تو، و کرامتش را از رضایت خودت بیفزاید، و درود و سلام ما را بر او بفرست، و بر ما لطف و احسان و رحمت و مغفرت عنایت کن. از تو در مسیر دوستی او.»

تبلیغات بنری

منبع : خبرگزاری iraneconomist