پرتیراژترین کتابهای شعر در دههٔ نود
به گزارش روزنامه توژال خبرگزاری شعر ایران ترنا: ابوالفضل نظری متخلص به فضل نظری (زادهٔ دهم شهریور ۱۳۵۸) شاعر و مدرس دانشگاه ایرانی است.
فاضل نظری در سال 1358 در شهر الخمین واقع در جنوب استانداری مرکزی متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در شهرهای خمین و خوانسار به پایان رساند. از این شاعر تاکنون شش مجموعه شعر: گریه های امپراطور، اقلیت، آنها، پادزهر و کتاب منتشر شده است.
با من کسی است که در چشم تو و نیازمند است
یه چیزی بگو دلم گرفته
ای شعر گیج در دریای خروشان
بگذار این شب طوفانی مرا غرق کند
ما برای زندگی دویدیم و به جایی نرسیدیم
آهی کشیدیم و سوار شدیم
آه، مرده در حال سوختن به باد سپرده شده است
از داستان الحلاج جز عشق چیزی یاد نگرفتی
باز هم امیدوارم بتوانید به ساحل برسید
صدر در امواج ماند
********************************************** ********************************************** ********************************************** ************************
آینه نیز در توصیف شما کند نیست
آه، تصویر شما هرگز شبیه شما نبود
گفتی گره های داستان عشقت را باز کنی
قسم به مشکلات موهای شما چه اتفاقی افتاده است
خاطرات تو و دنیای من سوخت
برای فراموش کردن خاطرات، حتی اگر این اتفاق نیفتاد
دهنم رو باز نکردم چون دوستم نداری
مثل زخم لب هایش برای لبخند باز نشد
بالاخره دوستانم مرا از چاه نجات دادند
اما چون برده ام را فروختند، نشد
********************************************** ********************************************** ********************************************** ************************
با دیدن صورتت خوابم برد
آه، از آینه ای که تصویر تو را قاب کرده است
می خواستم نوح باشم، اما موجی از غم مرا غرق کرد
کشتی من در یک شب طوفانی گیر کرد
در دلم از خدا حکمت خواستم
کلمه “عشق” از گوشه محراب شنیده شد
نمی توانست شکر را فراموش کند
هر که قطره ای از من از دست تو گرفت
وقتی سنگی را در آب می اندازند
آیا می توان ماه را از حافظه گرفت؟!
********************************************** ********************************************** ********************************************** ************************
شعری احساسی و عاشقانه از شاعر فضل نظری
وگرنه دلم برای عشقت میلرزید
تیر من اشتباه می رود اما نه به هدر
قلبم خونی است و لبهای تو سرخ
قرمز است، اما قرمزتر از خون کبد نیست
دنیا با هر کسی که می توانست برخورد کرد
با اهالی هنر؟ بله! با نظر مردم؟ نه!
من بداخلاق و نافرمان، پرحرف و مغرور هستم
پشت سرم حرف های زیادی زده می شود، اینطور نیست؟
من یک بار عاشق شدم
دوباره، دوباره، دوباره… نه!