اخبار اخبار فرهنگی

حس و حال مجری زن صداوسیما از وضعیت لبنان

تبلیغات بنری


به گزارش توژال به نقل از روابط عمومی سیدواسیما، وی از احساسات خود در لبنان و آن سوی زندگی در شرایط جنگی صحبت کرد.

امینیان در پاسخ به اینکه ماجرای سفر شما به لبنان چگونه به پایان رسید؟ آیا خودتان برای این سفر داوطلب شدید یا این سفر یک پیشنهاد و فرصتی بود که از آن استفاده کردید؟ وی خاطرنشان کرد: در ماه های اخیر و پس از حوادثی که در لبنان رخ داد، یکی از بزرگترین دغدغه ها و سوالات من این بود که چرا رسانه ها به بحث زنان در جبهه مقاومت نمی پردازند؟! من با مشاهدات عینی خود معتقدم که زنان مقاومت در آن رویدادها سربازگیری اولیه برای جبهه اراده بودند. حقیقت این است که به اندازه حضور نیروهای نظامی و رزمی حزب الله در جبهه های نبرد، سهم زنان نیز در این استواری مورد توجه قرار گیرد و به نظر من باید به سهم بیشتر زنان مقاومت نگاه کرد. . آنها را به عنوان راوی حوادث و دفاع از ارزش ها، عقاید و باورها رها می کنند.

وی تاکید کرد: با تمام احترامی که برای سربازان و مردان مقاومت دارم، سهم بیشتری از جنگ را به زنان جبهه های مقاومت می سپارم. با وجود این ابعاد مهم، چرا ما گزارشی موثر از حضور زنان در جنگ لبنان و غزه ارائه نکردیم. از این منظر، سفر به لبنان برای من موفقیت بزرگی بود. من قبلاً از کمپین دلسوز ایران و … پیشنهادهایی برای سفر به لبنان داشتم اما به دلیل تعهدات کاری در تهران امکان سفر به مناطق جنگی وجود نداشت و خود من احتمالاً در تصمیم گیری نهایی تعلل می کردم. وقتی شبکه Eghov این سفر را پیشنهاد داد، من واقعاً متعهد شدم و فکر کردم که نباید بیشتر از این برای دریافت روایت صبر کنم. با نزدیک شدن به شروع سفر، احساس ترس و خوشحالی داشتم. طبیعتاً نگران واکنش خانواده به تجربه چنین سفری بودم.

امینیان ادامه داد: همسرم اولین فردی بود که با او مشورت کردم. همسرم می دانست که من چقدر به شرایط زنان در محور مقاومت علاقه مند هستم و به همین دلیل از همان لحظه اول مرا تشویق به انجام این سفر کرد. سپس به سایر اعضای خانواده اطلاع داد. البته برخی از آشنایان من وقتی از تصمیم من مطلع شدند می خواستند من را منصرف کنند. اما من واقعاً برای رفتن جدی بودم و ذهن و قلبم مرا در این سفر همراهی کرد.

این گوینده رادیو به این نظر واکنش نشان می‌دهد که در تمام سال‌هایی که خبرنگاران ایرانی اخبار جنگ غزه و لبنان را به ایران می‌رسانند، شاید این اولین بار باشد که یک زن فعال در رسانه ملی به جبهه مقاومت می‌رود. این جنگ را روایت کند بر اساس این سوال، چه چیزی رمان شما را از سایر رمان‌ها متمایز می‌کند؟ او پاسخ داد

وی گفت: تا جایی که من می دانم در این سال ها شاهد روایت زنانه از رسانه ملی در خصوص جبهه های مقاومت نبوده ایم. من فکر می‌کنم نگاه یک زن به جنگ، قطعاً روایتی ظریف‌تر و دقیق‌تر است. راویان مرد در رسانه ملی به شیوه خود سعی کرده اند روایتی شنیدنی و صادقانه از جنگ غزه ارائه دهند. اما قطعا دیدگاه آنها با نگاه زنان متفاوت است. طبیعتا رمان من از منظر یک زن، مادر، همسر و دختر است و شامل احساس همدردی و همذات پنداری با زنان مقاوم است. در واقع طبیعت زنانه رمان من را متفاوت می کند و مخاطب نیز ظرافت های بیشتری از آسیب های عاطفی و روحی جنگ را دریافت خواهد کرد. این دیدگاه زنانه به راوی کمک می کند تا تجربیات زنان در جبهه مقاومت را با دقت بیشتری منتقل کند.

امینیان در پاسخ، آیا قبلا تجربه حضور در منطقه جنگی یا بحرانی را دارید؟ وی گفت: من متولد سال 1357 هستم و جنگ تحمیلی را تا حدودی درک کرده‌ام، موشک‌هایی که به تهران می‌بارید و شهادت عموزاده‌هایم را به یاد دارم. با این حال، تصور و تصویری بسیار دور از جنگ داشتم. اما حضور در لبنان که جنگی نامتقارن را تجربه می کند و دشمن هر جنایتی را وحشیانه و به دور از انسانیت مرتکب می شود، واقعا تجربه متفاوتی بود. طبیعتاً از صدای سقوط موشک و عبور جنگنده ها از بیروت می ترسیدم. اما من احساس می کنم که آب و هوای لبنان مقاوم است و مردم در این جغرافیا در حال قوی تر شدن هستند. ما نیز در آن فضا ترس را بی معنی می دانستیم، زیرا دیدیم که مردم این کشور سال ها روی پای خود ایستاده اند و در جنگ زندگی می کنند. . بودن در میان این افراد و ترسیدن احساس خوبی نبود و اگر می ترسیدم احساس می کردم که وقت کمتری برای آموزش و پرورش خود صرف می کنم و این احساس و ندای درونی اجازه نمی داد که بترسم.

سپس این صدا و سیما از شما پرسید: آیا فکر می کنید تجربه حضور در لبنان و وضعیت جنگی در فعالیت رسانه ای شما در آینده تاثیری خواهد داشت؟ چه الگوها و نتایجی از این سفر گرفتید؟ وی خاطرنشان کرد: معتقدم انسان برای تاثیرگذاری باید از خودش شروع کند. از تجربیات دیداری و شنیداری لبنان ابتدا در زندگی شخصی ام استفاده خواهم کرد تا در برابر مشکلات مقاومت بیشتری داشته باشم. اراده جدی و صبری که زنان جبهه مقاومت از خود نشان دادند را به دخترم نیز منتقل می کنم. اگر بتوانم در زندگی شخصی خود مؤثر باشم، امیدوارم با انتقال تجربیات حضور در منطقه جنگی غزه و لبنان، در قالب فعالیت های رسانه ای، برای دیگران نیز تأثیرگذار باشم. تمام تلاشم این است که آنچه را که دیده ام در زندگی شخصی به کار بگیرم و اگر در بعد شخصی موفق باشم، شاید بتوانم در ابعاد بزرگتر نیز موثر باشم.

امینیان در بخشی دیگر در پاسخ به صحبت شما درباره احساسات مردم لبنان پس از شهادت سید حسن نصرالله. آیا پس از شهادت ایشان همچنان روحیه مقاومت در جامعه لبنان جاری است؟ وی گفت: در صحبت هایی که با زنان جبهه مقاومت داشتم جز قاطعیت و صبر چیزی ندیدم. زنان جبهه مقاومت، چه به عنوان همسر شهید، چه مادر شهید، چه خواهر یا دختر شهید، نقاط مشترکی با یکدیگر دارند! برخی از زنان در جبهه مقاومت حتی پدر، برادر، شوهر و پسر خود را در جنگ از دست دادند. در این فضای غم انگیز استقامت و صبر این زنان شگفت انگیز است. زنانی که مقاومت می کنند آنقدر وفادار هستند که سختی ها و مصیبت ها ایمانشان را از آنها سلب نمی کند. قلب آنها عمیقا شکسته و پر از درد است. اما آنها به این نتیجه می رسند که با حوصله و عزت نفس نباید خم شوند و حتی حاضر نیستند در مورد مشکلات خود چیزی بگویند.

وی افزود: وقتی از این زنان در مورد اتلاف خانه و اموالشان می پرسیدم، گاهی ناراحت و عصبانی می شدند و می گفتند که چرا این سوال را از اول می پرسید؟ سختی یعنی چی؟! برای رسیدن به آرمان ها و پیروزی نهایی باید این مراحل را طی کنیم و گله ای نداریم. نگفتند باید سختی ها را تحمل کنیم، بلکه می گفتند باید این مراحل را طی کنیم. زنان حزب الله بر این باورند که برداشتن این گام ها برای آماده شدن برای یک رویداد بزرگتر، یعنی پیروزی حتمی، ضروری است. با اینکه زنان جبهه مقاومت را پر از یقین و ایمان و اراده می دیدم، اما همه بر سر یک موضوع بی تاب بودند. شهادت سید حسن نصرالله. حقیقت این است که شهادت این رهبر بزرگ، نامی نمادین بین من و زنان مقاومت شد و هرگاه نام شهید برده می شد، با هم گریه می کردیم و زنان به زبان عربی برای شهید نصرالله عزاداری و نوحه سرایی می کردند. و من با دیدن این حس صبور بودم و گریه می کردم.

وی در پایان سخنان خود گفت: در واقع هر چند زنان مقاومت در اوج صلابت و استواری هستند. نام شهید سید حسن نصرالله همچنان طاقت آنان را لبریز می کند. البته این بی حوصلگی دو بعد دارد: بعد اول اینکه رهبر عزیزشان را در حزب الله از دست دادند و از این منظر عزادارند. اما از سوی دیگر معتقدند سید حسن نصرالله باید به شهادت می رسید و سرنوشتی جز شهادت نصیبشان نمی شد و از این بابت خیالشان راحت است. زنان حزب اللهی می دانند که در مواجهه با عجیب ترین مشکلات چگونه خود را آرام کنند و این مهارت ویژه ای برای زنان حزب الله و جبهه مقاومت است که در نهایت صبر و استقامت مسلط هستند.

راحیله امینیان در پایان یادآور شد: در یکی از همراهانش، زن لبنانی 29 ساله با چهار فرزند که شوهرش چهل ساله بود، نقل کرد که با شنیدن خبر شهادت همسرش در اول سوریه به شکرانه سجده کرد، سپس بدون معطلی به مسجدالحرام رفت. واقعا چقدر عمق و ایمان لازم است که انسان بداند در چنین شرایطی چگونه خود را به منبع صبر وصل کند؟ این زن که از سیزده سالگی عاشق شوهرش بوده و عشقی متعالی را تجربه کرده است، عشق زمینی خود را رها کرده و به منبع اصلی صبر متوسل می شود. هر مرد و زنی احتمالاً هنگام مواجهه با چنین خبری عقل خود را از دست می دهد. اما این زن جوان با شنیدن خبر شهادت همسرش واکنشی متفاوت و دلسوزانه نشان داد.

تبلیغات بنری

منبع : خبرگزاری iraneconomist